حوصلگی

ساخت وبلاگ

 ازدستش عصبانی هستی...


 هرچی باهات حرف میزنه خودتو به نشنیدن میزنی .

بعد صدات میکنه چندین بار.

 نگاهش نمی کنی .

فقط بهش میگی که باهاش قهری .

بلند میشه ازپشت بغلت میکنه

 توچشمات نگاه میکنه 

 اولش خیلی جدی. 

اما وسطاش خندش میگیره و

 میگه توغلط میکنی بامن قهرکنی.

 ازلحن صداش خندت میگیره... 

همین برای خوشبخت بودن کافیه...
حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 592 تاريخ : دوشنبه 30 دی 1392 ساعت: 22:00

 سلام دوستای گلم...خوبین؟؟؟حال و احوالا خوبه؟؟

خوب توی این پستو صندلی داغ گذاشتم

هرسوالی که دوست دارید ازم بپرسید منم قول میدم راستشو بگم

فقط کمتر از10تانباشه......

دوستتون دارم

حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 518 تاريخ : يکشنبه 29 دی 1392 ساعت: 18:44

 

مرد يعني،
شانه هايي پهن ، يعني تکيه گاهي امن .....
يعني بوسه اي از روي دوست داشتن ،بدون اندکي شرم!
***
در ذهن زنانه ي من....
... ... مرد يعني
کوه بودن، پر از سخاوت، پر از حياي مردانه
در کنار اين ابهت ،لوس شدنهاي کودکانه!!!!

حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 521 تاريخ : يکشنبه 29 دی 1392 ساعت: 14:44

 
ساده که میشوی
همه چیز خوب میشود
خودت
غمت
مشکلت
غصه ات
هوای شهرت
آدمهای اطرافت
حتی دشمنت

حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 473 تاريخ : يکشنبه 29 دی 1392 ساعت: 14:36

 وقتی حواسم نبود و کمی روسری ام لیزخورده بود و موهام دیده می شد

 با لبخند گفتی: «موهات بیرونه ها خانومی
درحالی که موهام رو قایم می کردم نگاهی به زنهای اطرافم تو خیابون انداختم.
شرم آور بود.
شوهراشون چه بی خیال.

««اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری»»

 

 

حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 557 تاريخ : جمعه 27 دی 1392 ساعت: 18:31

 

یه روز یه دختره یه پسره رو توخیابون می بینه...

خیلی ازش خوشش میاد...خلاصه هر کاری می کنه که دل پسره رو بدست بیاره ، پسره اعتنایی نمیکنه...

چرا؟؟؟ چون فکر میکنه همه دخترا مثه همن...
ازقصه ها شنیده بوده که دخترا بی وفان...
خلاصه می گذره سه چهار روز و پسره هم دل میده به دختره...


خلاصه باهم دوس میشن و این دوستی می کشه تا یک سال ، دوسال ، سه سال ، چهار و پنج... همینطوری باهم بزرگ میشن...
خلاصه بعد از این همه سال که با هم دوست بودن ، پسره به دختره میگه : چقدردوستم داری؟؟؟
دختره با مکث زیاد میگه : فکرنکنم اندازه ای داشته باشه!
پسره میگه : مگه میشه آدم هیچ عشقشو دوس نداشته باشه؟؟؟
دختره میگه : نه...نه اینکه دوستت ندارم ، اندازه نداره...
دختره از پسره می پرسه : توچی؟؟؟تو چقدر منو دوس داری؟؟؟
پسره هم مکث زیاد میکنه ، میگه... میگه : خیلی دوستت دارم...بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی...
روزها میگذره...شب ها می گذره...پسره یه فکری به نظرش میرسه...میگه : میخوام این فکر رو عملی کنم...
می خواس عشق خودشو امتحان کنه...
تا اینکه یه روز میرسه بهش میگه...بهش میگه : من یه بیماری دارم که فکر نکنم تا چند روز دیگه بیشتر دووم بیارم...!
راستی اگه من بمیرم توچکار میکنی؟؟؟
دختره یه ذره اشک تو چشماش جمع میشه و میگه : این چه حرفیه میزنی؟؟؟دوس ندارم بشنوم...
خلاصه حرفو عوض میکنه و میگه : توچی؟؟؟ تو که بمیری ، منم میمیرم...فکرمی کنی خیلی ساده اس تنهایی بدون تو بودن؟؟؟
پسره میگه : نه... بگوحالا...
دختره میگه : نمی دونم چکارمی کنم ولی اگه من مردم چی؟؟؟
پسره بهش میگه : امتحانش مجانیه...!اگه تومردی بهت میگم چکار می کنم...
خلاصه اتفاق میفته پسره یه نقشه میکشه که یه قتل الکی رخ بده...
تا اینکه به ذهنش می رسه الکی خودشو به کشتن بده تا ببینه اون دختره چکارمیکنه...
خلاصه تشییع جنازه ای واسه پسره می گیرن و دفنش میکنن و پسره یه جا قایم میشه میبینه دختره فقط یه شاخه گل رز قرمز میاره میندازه ومیره...
تا اینکه میبینه واقعا اهمیتی بهش نداده...دختره با کس دیگه ای رفته...
خیلی غمگین شده بود...دنیاش خیلی بی رنگ شده بود...
تا اینکه بعد از چند روز دختره تصادف میکنه و میمیره...
دختره رو دفن میکنن...هیشکی سرمزارش نیس...
پسره با یه شاخه گل یاس سفید یا نه با یه دسته گل یاس سفید میاد سر قبر دختره بهش میگه:
اون لحظه بود که این سوالو ازم پرسیدی : اگه مردی چکار میکنم؟؟؟این کارو میکنم...تموم یاس های سفیدو با خون خودم قرمز میکنم...

منم کنارت میمیرم...

حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 550 تاريخ : چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت: 14:57

پسری به دختری که تازه باهاش دوست شده بود میگه:



امروز وقت داری بیایی خونمون؟



دختر:مامانم نمیزاره با چه بهونه ای بیام؟



پسر:بگو میخوام برم استخر...



دختر اومد خونه دوس پسرش



پسر:تو که اومدی استخر باید موهات خیس باشه...



برو حموم موهاتو خیس کن



وقتی دختر میره حموم پسر یکی یکی به دوستاش زنگ میزنه...



پسرو دوستاش یکی یکی میرن حموم و به دختر تجاوز میکنن...



اخرین نفری که رفت حموم...دیدن دیر اومد بیرون...



یک ساعت شد...دو ساعت شد....ولی بیرون نیومد



گفتن بریم در حمومو باز کنیم ببینم چی شده که نمیان بیرون...



وقتی در حموم رو باز میکنن...



میبینن که دختر و پسر هر دو با هم رگ دستشونو زدن...



و یه نوشته رو دیوار میبینن که گفته:



نامراااااااا خواهرم بـــــــــــــــــود

حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 458 تاريخ : چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت: 14:56

 

عشـــق او


شـــوخی زیبــایی بود که خدا با مــن کرد…!


زیبــا بود


امــا


شــوخی بود….!!

حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 640 تاريخ : دوشنبه 16 دی 1392 ساعت: 22:29

 

می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم . . .

یکی بود ، یکی . . .

بی خیال . . . !

خلاصه اش می شود اینکه : دوستت دارم لعنتی . . . 

حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 609 تاريخ : دوشنبه 16 دی 1392 ساعت: 22:24

 

پسر : بزرگترین آرزوت چیه ؟

دختر : اینکه عشقمو زیر بارون بغل کنم ! تو چی ؟

پسر : اینکه کسی که زیر بارون بغلش میکنی من باشم …

 

حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 641 تاريخ : دوشنبه 16 دی 1392 ساعت: 22:10

دفتر یادداشت روزانه دختر :

امروز باهاش بهم زدم بهش گفتم از اینکه باهاش هستم خوشحال نیستم ...

فکر کردم بهم میگه نرو بمون...اما اون گذاشت که برم...

به همین راحتی کسی رو که این همه دوسش داشتم و منتظرش بودم از دست دادم...

 

دفتر یادداشت روزانه پسر :

امروز باهام بهم زد گفت از اینکه باهامه خوشحال نیست ...

انقدر خرد شدم که نتونستم بگم چرا ؟!

میخواستم ازش بخوام که نره اما وقتی با من خوشحال نیست نمیتونم به زور نگهش دارم...

به همین راحتی دختری رو که انقدر عاشقش بودم از دست دادم...

 

حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 562 تاريخ : دوشنبه 16 دی 1392 ساعت: 22:10

به سلامتی رفیقی که از پشت خنجر خورد ولی برگشت


  و  گفت:


               بیخیال رفیق! میدونم نشناختی........

حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 568 تاريخ : دوشنبه 16 دی 1392 ساعت: 22:08

ﭘﺴﺮ : ﭼﻄﻮﺭﯼ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ؟ ﺩﺧﺘﺮ : ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ ! ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﮐﻨﯿﻢ ! ﺩﺧﺘﺮ : ﺑﺎﺷﻪ ! ﭘﺴﺮ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !! ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﻨﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ! ﺧﺐ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ !!! ﭘﺴﺮ: ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ … ) : ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﺎﻳﯽ ﮎ ﻳﻮﺍﺷﻜﯽ ﻋﺎﺷﻘﻦ

حوصلگی...
ما را در سایت حوصلگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kimia hoselegi بازدید : 540 تاريخ : دوشنبه 2 دی 1392 ساعت: 15:00

نظر سنجی

از پسرا كدوم اسم قشنگتره؟

خبرنامه